برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید


کد گالری

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که حضرتش روزى میان یاران خود نشسته بود . زنى زیبا بر آنان بگذشت و حاضران دیده بدو دوختند . پس فرمود : ] همانا دیدگان این نرینگان به شهوت نگران است و این نگریستن موجب هیجان . پس هر یک از شما به زنى نگرد که او را خوش آید با زن خویشش نزدیکى باید ، که او نیز زنى چون زن وى نماید . [ مردى از خوارج گفت خدا این کافر را بکشد چه نیک فقه داند . مردم براى کشتن او برخاستند ، امام فرمود : ] آرام باشید ، دشنام را دشنامى باید و یا بخشودن گناه شاید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
امام زمان ، پیامبر ، حاج طالبی ، حاج محمد طالبی ، حسین ، رحیم مشایی ، کرمانشاه ، مناظره رسایی و جوانفکر ، موشک ، اربعین ، رئیس جمهور ، رازدلتنگی غروب جمعه ، استان البرز ، استانداری البرز ، همت مضاعف ، هیئت رزمندگان اسلام شمال کرمانشاه ، هیئت رزمندگان اسلام کرمانشاه ، هیئت رزمندگان شمال کرمانشاه ، ویزا ، یزدان دستمزد ، کوفه ، لانچر ، مجله امتداد-اولین ماهنامه فرهنگ و پایداری- تعطیلی ماهنامه امتداد ، محسن عگسری ، محمد ، مدال فتح ، مراسم فاطمیه در کرمانشاه ، مرد ، مسجدالنبی طاقبستان ، مسجدالنبی طالقبستان ، مسجدانبی طاقبستان کرمانشاه ، معروف=سیمان سامان ، رزمندگان غرب کشور ، روز شماریک تروریست ، زلزله ، زیارت حضرت عباس ، سار ، سالی با شهدا ، سردار شهید اسمعلی فرهنگیان ، سردار طالبی ، سلام رهبرعزیزم-سیدعلی خامنه ای-سفرمقام معظم رهبری به کرمانشاه-شه ، سلامتی هر چی ، سوختن حمید خسروی ، سید احمد دارستانی ، سیم خاردار ، سینه چاک ، شب قدر-خدا-سوره زمر ، شهادت ، شهادت-شهید-شهوت شهادت-بسیجی-جنازه-سالنامه یادیاران-سید-پلاک-شهید ، شهدا ، شهدای ایران ، شهید علی محمد ، شهید فهمیده ، شهیدان گمنام ، شهیدای افغانی ، صمیم قلب ، طلب شهادت-پیامبرخدا-شهیدان-مکنزلت شهیدان-شهادت از دیگاه خداوند-ص ، عاشورا ، عبدالمالک ریگی ، عربیان ، عشق یعنی سوختن ، علی ، عملیات بیت المقدس-خرمشهر-آزادسازی خرمشهر- ، عملیات-خاطره-نجف زاده-کتاب قمقمه های خالی-جبهه ، عناصر تبلیغات ، عید نوروز ، غروب ، فاطمه ، فرمانده دفاع مقدس ، فرمانده قلبها ، فکه ، قافله سالارگردان حمزه-حاج محمد طالبی-ببرکوهستان-تیپ نبی اکرم(ص)- ، قلب-عشق-انسان -عشق میان دو انشان-قلب شکسته-تنهایی- عشق زیبا- قلب ، قمربنی هاشم-زیارت حضرت عباس-هیئت-صاحب هیئت- به کسی سپرده شده ایم ، کار زینبی ، کار مضاعف ، کارحسینی ، کربلا ، حضرت عباس ، حمید خسروی ، خاطرات شهدا ، خانه ویران ، خانواده شهیدان فهمیده ، خدا ، دستگیری ، دعا ، دلتنگ دوست ، دوکوهه ، دیدار با خانواده شهدا ، حاج محمدطالبی ، حال و هوای غریب ، حس غریب جمعه ها ، آدم ، آذرخش ، آغاز امامت وولایت مهدی ، آغوش خانواده ، آغوشی که زلزله را تکان داد ، تبلیغات سیاسی ، تبوک ، تنهاترین تن ها ، توهین به پیامبر ، تیپ نبی اکرم ، تیپ نبی اکرم(ص) ، جاح محمد طالبی ، جبهه های جنوب ، جمعه ، جنایت ، جندا... ، جنگ ، انتظار ، اولین موشک ایران ، ایام فاطمیه در کرمانشاه ، ایام فاطمیه کرمانشاه ، باختران ، ببرکوهستان ، بسلامتی رفیق ، بعد از شهدا چه کردیم ، بهشت-جهنم-خدا-روحانی-بهشت و جهنم.شکل ، پرتاب ، پرتاپ ، پروپاگاندا ، پیام سال نو رهبر ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :11
بازدید دیروز :12
کل بازدید :226107
تعداد کل یاداشته ها : 64
03/10/17
7:33 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
حمید خسروی[56]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

سلام بر همه دوستان خوبم؛ راستش سه چهار روزیه که حالم خیلی گرفته ؛ میدونید چرا؟ چون یکی از بهترین دوستام به خاطر شرایط شغلی اش ما رو تنها گذاشت و رفت . اصلا نمیتونم براتون بگم که اون حالت و بغضی که لحظه خداحافظی تو گلومو گرفت و بارها و بارها نیز ترکید ولی هنوز که هنوزه توی گلوم که نه ! بلکه تمام قلبم رو احاطه کرده چطوری بود ... نمیدونم باید چکار کنم؟نمیدونم...

 به همین خاطر این پست با پست های قبلی که گذاشتم فرق میکنه؛حتما بخونید و نظر هم بدید.

تنها ترین تن ها

زیــبــاتــریــن قــلــب

 مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می­کردکه زیباترین قلب را در آن شهر دارد. جمعیت زیادی گرد آمدند قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشه­ای بر آن وارد نشده بود پس همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده­اند مرد جوان در کمال افتخار با صدائی بلندتر به تعریف از قلب خود پرداخت

ناگهان پیرمردی جلوی جمعیت آمد و گفت:

اما قلب تو به زیبائی قلب من نیست مرد جوان و بقیه جمعیت به قلب پیرمرد نگاه کردند او با قدرت تمام می­تپید اما پر از زخم بود قسمت­هائی از قلب او برداشته شده بود و تکه­هائی جایگزین آن­ها شده بود اما آن­ها به درستی جاهای خالی را پرنکرده بودند و گوشه­هائی دندانه دندانه در قلب او دیده می­شد در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکه­ای آن­ها را پرنکرده بود مردم با نگاهی خیره به او می­نگریستند و با خود فکر می­کردند این پیرمرد چطور ادعا می­کند که قلب زیباتری دارد!؟

مرد جوان به قلب پیرمرد اشاره کرد و با خنده گفت:

  تو حتماً شوخی می­کنی قلبت را با قلب من مقایسه کن قلب تو تنها مشتی زخم و خراش و بریدگی است!

پیرمرد گفت:

 درست است قلب تو سالم به نظر می­رسد اما من هرگز قلبم را با قلب تو عوض نمی­کنم می­دانی هر کدام از این زخم­ها نشانگر انسانی است که من عشقم را به او داده­ام من بخشی از قلبم را جدا کرده­ام و به او بخشیده­ام گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده که به جای آن تکه بخشیده شده قرار داده­ام اما چون این تکه­ها مثل هم نبوده­اند گوشه­هائی دندانه دندانه در قلبم دارم که برایم عزیزند چرا که

*یادآور عشق میان دو انسان هستند*

بعضی وقت­ها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده­ام اما آن­ها چیزی از قلب خود را به من نداده­اند  این­ همه شیارهای عمیق را با تکه هایی که من در انتظارش بوده­ام پرکنند

حالا می­بینی که زیبائی واقعی چیست؟

 مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد در حالی که اشک از گونه­هایش سرازیر بود به سمت پیرمرد رفت از قلب جوان و سالم خود تکه­ای بیرون آورد و با دست­های لرزان به پیرمرد تقدیم کرد پیرمرد آن را گرفت و در قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای زخم قلب مرد جوان گذاشت!!!

مرد جوان به قلبش نگاه کرد دیگر سالم نبود اما از همیشه زیباتر بود عشق از قلب پیرمرد به قلب او نفوذ کرده بود!!!

 

 


90/7/8::: 10:33 ص
نظر()
  

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

مَن سَألَ اللّه‏َ الشهادَةَ بصِدقٍ بَلَّغَهُ‏اللّه‏ُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وإن ماتَ على فِراشِهِ .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

هرکه صادقانه از خداوند شهادت را مسألت کند ، خداوند او را به منزلتهاى شهیدان برساند ، هر چند در بستر خود بمیرد .

صحیح مسلم : 1909 منتخب میزان الحکمة : 306


  

شهوت شهادت

شب عملیات بود.باسید بچه محلمون داشتم حرف می زدم یهو دیدم سید رفت اون کنار روبه صحرا پلاک شو درآورد انداخت توصحرا.

داد زدم سید چی کارمی کنی؟شهید می شی بعد جنازت برنمی گرده .گفت:دارم شهوت شهادت رو تو خودم می خشکنم.

من که تعجب کردم، گفتم شهوت شهادت دیگه چه صیغه ای است؟

گفت:الان داشتم فکر می کردم میرم شهید می شم بعد یه مجلس خوب میگیرن تشییع جنازه می کنن ،خوش حال شدم.ولی من دارم برای خدا می رم اینا برای خدانبود برای همین هم دارم شهوت شهادت رومی کشم.

هنوز جنازه سید برنگشته.

                                                                                                 منبع : سالنامه یاد یاران


90/6/30::: 7:4 ع
نظر()
  

عکسی از مسعود شجاعی طباطبایی

حوالی ظهر بود، گرما بیداد می کرد، دشمن که از ارتفاعات قلاویزان تارانده شده بود با تمام قوا سعی در باز پس گیری ارتفاعات داشت، نور آفتاب به سود آنها بود ، رزمنده ها که تمام شب مشغول عملیات بودند در این ساعات کمی خسته به نظر می آمدند.
تدارکات نرسیده بود و بچه ها تشنه بودند.
در جاییکه فرمانده مقرر کرده بود ، خسته وتشنه کیسه های شن را پر می کردند تا از گزند ترکشهای توپ و خمپاره در امان باشند. سنگرها بدون سقف بود ، چون نه فرصتی برای این کار بود و نه خبری از تدارکات بود.
دوربینم را برداشتم و به قصد روحیه دادن به بچه ها و گرفتن عکس در مسیر خاکریز حرکت کردم.
صدای سوت توپ و خمپاره باعث می شد دائم که خیز بروم ، بچه های رزمنده دیگربه خوبی با این صداها آشنا هستند . گوشها عادت می کند و می توانی بفهمی که این صدای توپ از طرف خودی هاست یا دشمن تا بیجا خیز نروی!
نمی دانم برای چند دقیقه چه شد که عراقیها جهنمی به پا کردند و آنچنان آتشی روی ما ریختند که مدتی درازکش روی زمین ماندم و با اصابت هر خمپاره و توپی بالا و پایین می شدم . کمی آرامش که ایجاد شد بلند شدم تا اطرافم را بینم . در ابتدا دود حاصل از این همه انفجار و خاک باعث شد درست متوجه اوضاع نشوم ،گوش هایم تقریبا چیزی نمی شنید، به نظرم آمد که زمان از حرکت باز ایستاده و متوقف شده ، از موج انفجارها کمی گیج بودم.
دیدم بچه های زیادی به روی زمین افتاد ه اند ، در همین زمان نگاهم به صورت نوجوانی افتاد که صورتش از برخورد خمپاره به نزدیکیش سیاه شده بود و ترکشها ی آن تمامی صورتش را گرفته بود . بی اختیار دوربینم را بالا آوردم و عکسی از او گرفتم. در حال حرکت بود و برای اینکه به زمین نیفتد از لبه های سنگرهای شنی کمک می گرفت. جلو رفتم ، صدای زمزمه اش را می شنیدم ، به آرامی می گفت : "آقا اومدم. حسین جان اومدم. "
وقتی به او رسیدم دیگر رمقی برایش باقی نمانده بود و به زمین افتاد. او را به آرامی بغل کردم ،همچنان نجوا می کرد. با تمام وجود امدادگر را صدا زدم. صورتش را بوسیدم و به او گفتم :عزیزم ، فدات بشم ، چیزی نیست و نا امیدانه برگشتم و باز امدادگر را به یاری خواستم.
حالا اشک هایم با خونهای زلال او در هم آمیخته شده بود، دیگر نجوا نمی کرد و به آسمان چشم دوخته بود . امدادگر آمد ، اما..،.لحظه ای بعد گفت : "کاری از دستم بر نمی یاد ، شهید شده ، برادر زحمت می کشی ببریش معراج شهدا...!(معراج شهدا جایی بود که وقتی بچه ها شهید می شدند ، آنها را کنار هم می گذاشتند تا بچه های گردان تعاون آنها را به عقب منتقل کنند.)
در حالیکه تمام بدنم می لرزید او را بغل کردم ، انگار فرشتگان زیر پیکر پاکش را گرفته بودند. آنقدر سبک بود که به راحتی در بغلم جای گرفت و از زمین بلندش کردم. امدادگر با دست محل معراج شهدا را نشان داد .قبل از اینک او را در کنار سایر شهدا بگذارم. صورتش را بارها و بارها بوییدم و بوسیدم ، به خدا بوی عطر گل یاس می داد.

راوی و عکاس: سید مسعود شجاعی طباطبایی

ویژه‌نامه سی سالگی دفاع مقدس در خبرگزاری فارس


90/6/25::: 10:38 ص
نظر()
  
  

 

یه بزرگواری حرف خوبی می زد. 

می گفت: هر هیئتی یه اسمی داره،هیئت اباعبدالله، هیئت انصاالمهدی(عج)؛هیئت بنی زهرا؛هیئت الشهدا؛

هیئت امام رضا، هیئت متوسلین به موسی بن جعفر و....

می گفت: به نظر من هر کی، مال هر هیئتی هست یعنی خدا اون رو سپرده به صاحب هیئت، یعنی همون معصومی که اسمش رو هیئته.... 

هیئتی که من 10 سالی هست شرکت می کنم اسمش جلسه قرائت زیارت حضرت عباس(ع) است.... 

همیشه میگم یا قمر بنی هاشم من رو به تو سپرده اند. 

در حقم  برادری کن،همون طوری که در  صحرای کربلا در حق امام حسین(ع) برادری کردی....

 به چه کسی سپردن ما رو....

ای خداااااااااااااااا


90/6/25::: 10:18 ص
نظر()
  

دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟

یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمه‌ای داشت: خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!

افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می‌آمدند. آنها در دست خود قاشق‌هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته‌ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می‌توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته‌ها از بازوهایشان بلندتر بود، نمی‌توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند…
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: تو جهنم را دیدی!
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل
اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشق‌های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می‌گفتند و می‌خندیدند. مرد روحانی گفت: نمی‌فهمم!
خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می‌بینی؟ اینها یاد گرفته‌اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم‌های طمع کار تنها به خودشان فکر می‌کنند!

((تخمین زده شده که 93% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد. ولی اگر شما جزء آن 7% باقی مانده می باشید، این پیام را با تیتر 7% ارسال کنید..
من جزء آن 7% بودم! و به یاد داشته باشید، من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما تقسیم کنم))


90/6/3::: 11:19 ص
نظر()
  

اه اه اه ......
حالم از کسایی که بعد از بیست و پنج شیش سال زندگی, هنوز نتونستن شخصیتشون رو پیدا کنن به هم میخوره
یه روز پیرهن با شلوار پارچه ای می پوشه و یقش رو تا اون نوک می بنده
هفته بعد تیشرت آستین کوتاه می پوشه با یه شلوار لی تنگ که ........
بعد دوباره میاد میگه من میخوام توبه کنم و آدم خوبی بشم و دوباره داستان پیرهن و شلوار پارچه ای تکرار میشه!
البته اینا در مورد دختر خانومهای محترم هم صدق میکنه,
مثلا یه روز با حجاب میشن و یه روز بی حجاب, یه روز چادری میشن و یه روز مانتویی...
خلاصه ابن آدمها همش سر در گمن که میخوان چکار کنن
تازه دوباره که رو به کارهای بدی که تو گذشته مرتکب شدن می یارن, یه سری گناه جدید که قبلا مرتکب نشده بودن رو انجام میدن
البته من سراغ دارم از بین اینا آدمهایی که واقعا با خدا شدن و دست از کارهای قبلیشون برداشتن
و برعکسش رو هم سراغ دارم, یعنی آدمهای با اعتقادی که کلا از راه راست منحرف شدن..
در ضمن اونهایی که از قصد برای رسیدن به جاه و مقام, حزب اللهی میشن که از همه باحال ترن و داستانشون کلا فرق می کنه و کاری با اونها نداریم.
اما اگر از بین دوستای خودمون آدمهایی این شکلی سراغ داریم ( که هنوز نه خودشون رو شناختن و نه خدا رو ) باید اینو بدونیم که کار واقعا سختی رو در پیش دارن

                                                     

انسان های خوب و بد


البته یه دلیل هم قرآن در مورد کافر شدن افراد در سوره زمر ذکر میکنه و میگه ما قَدَرُوا اللّه حَقَّ قَدْرِهِ: «آنها قدر خداوند را نشناختند») که در تفسیر منظور از قدر همان شب قدر است که اینها درک نکردن.

پ.ن.1- خدایا توفیق درک هرچه بهتر شب قدر را به من عطا فرما تا سال آینده با اعمالی بهتر نزد تو بیایم....
پ.ن.2- ملاک تقوای درونی انسانها نوع لباس پوشیدنشون نیست. مثلا خود من هم آستین کوتاه میپوشم. اما اینکه پیرن یقه آخوندی بپوشم و بعد لباس آستین کوتاه, یخورده همچین ضایس


90/6/1::: 12:47 ع
نظر()
  
آخرین ته مقاله ماهنامه امتداد به قلم رضا مصطفوی(سردبیر):
راز تعطیلی ماهنامه فرهنگ و ادبیات مقاومت (امتداد)
ما که رفتیم، اما بگذار کسانی که دم از یاد و نام حاج احمد می‌زنند، بمانند با خیالات خام خودشان و گمان کنند که به انتهای افق رسیده‌اند و پرچم ظهور را نیز دیده‌اند و ایستاده‌اند. اما نه، اینجا، انتهای آن افقی نیست که حاج احمد آن شب به آن بسیجی نشان داد؛ اینجا انتهای افق کسانی است که تا نوک بینی خود را بیشتر نمی‌بینند. مبارزه همچنان باقی‌ست و کربلا همچنان جاری.
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه 598، شصت و چهارمین شماره از ماهنامه امتداد، پرمخاطب‌ترین رسانه مکتوب در حوزه فرهنگ مقاومت، ارزش‌های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، در ??? صفحه تمام رنگی منتشر شد. این شماره آخرین نشریه امتداد است که توسط موسسه طلایه داران نور آفاق و به سردبیری رضا مصطفوی منتشر می‌شود. امتیاز این نشریه متعلق به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس است و از ابتدای تیرماه کلیه امور نشریه امتداد به ستاد مرکزی راهیان نور به‌عنوان نماینده صاحب امتیاز واگذار شده است و تصمیم گیری درخصوص ادامه و نحوه انتشار آن با این ستاد خواهد بود.متن زیر دل نوشته سردبیر ماهنامه امتداد، جناب آقای رضا مصطفوی می باشد که در آخرین برگ این نشریه چاپ گردیده است:این شماره امتداد را با رمز و نام «امتداد» بسته‌ایم؛ امتداد راه شهیدان، که همان امتداد خون شهدای کربلاست.
حالا دیگر بعد از شش‌سال کار برای شهدا، زیر همین نام امتداد، شاید این نام، آنقدر متبرک شده باشد که بتوان آن را رمز عملیات کرد و با یاد آن گریست. «امتداد» برای ماها که شش‌سال با آن زندگی کرده‌ایم، دیگر تنها یک واژه نیست که در جمله معنا یابد؛ بلکه خود واژه‌ای است به وسعت یک تاریخ؛ تاریخی از کربلای حسینی تا کربلای خمینی.
دل کندن از این نام برای ماها که سال‌ها با آن، بر سر سفرة شهدا میهمان بوده‌ایم، کمتر از جان کندن نیست و خوب می‌دانیم که برای بسیاری از مخاطبانش، نیز همین‌گونه است. امتداد، امروز یک تفکر است؛ نوعی تفکر با شهدا بودن، برای شهدا زیستن و برای شهدا به پیش رفتن؛ حتی اگر این واژه، نامی برای هیچ مجله‌ای نباشد...
بگذریم. برویم سر اصل مطلب در یک جمله: ما بروبچه‌هایی که با امتداد و قهرمانان داخل صفحات مجله‌‌های مکتوب و صوتی و پیامکی‌اش زندگی می‌کردیم و چگونگی قهر و آشتی را با دنیا و پدیده‌هایش می‌آموختیم، رفتیم! به همین سادگی... اما شاید بروبچه‌های جدیدی بیایند به جای ما و امتداد را ادامه دهند. امیدوارم امتداد با این سابقة فرهنگی‌اش و منش ساده و بی‌تکلفش، و با مخاطبان ارزشمندش، هرگز به بایگانی نشریات دفاع مقدس نپیوندد و با رفتن ما، خدمتگزاران بهتر و شایسته‌تری این مسیر پرشکوه را بهتر و پربارتر ادامه دهند.
حالا که بودجه‌های فرهنگی دست کسانی افتاده است که این روزها با عنوان «جریان انحرافی» می‌شناسیم‌شان، بگذار چیزی نصیب امتداد نشود از کانال این جریان. و بگذار فرهنگی که برای شهدا می‌نوشت و می‌سرود، پاکیزه بماند و دست‌نخورده. بگذار بچه‌هایی که با کش‌وقوس‌های مالی در دو سه سال اخیر(همزمان با ورود این جریان)، کمرشان زیر بار فشارها خم نشد، هم‌چنان در محضر شهدا استوار بمانند و افتخار کنند که برای از شهدا نوشتن، دستشان به سمت اینها که از امام زمان(عج) دم می‌زند و نه امام زمانی می‌شناسد و نه شهدایی که فدایی نام و یاد و نایب او شدند، دراز نشد.
ما که رفتیم، اما بگذار کسانی که دم از یاد و نام حاج احمد می‌زنند، بمانند با خیالات خام خودشان و گمان کنند که به انتهای افق رسیده‌اند و پرچم ظهور را نیز دیده‌اند و ایستاده‌اند. اما نه، اینجا، انتهای آن افقی نیست که حاج احمد آن شب به آن بسیجی نشان داد؛ اینجا انتهای افق کسانی است که تا نوک بینی خود را بیشتر نمی‌بینند. مبارزه همچنان باقی‌ست و کربلا همچنان جاری. تنها عرصة این میدان عوض شده است و تا رسیدن به هدف نهایی آرمان‌های روح‌الله(ره)، از جهاد و کوششِ خودجوش فروگذار نخواهیم کرد.
یادمان نخواهد رفت که پرخاطره‌ترین روزهای امتدادی ما، دیدار با مولایمان در سال گذشته بود که به نیابت از تک‌تک خواننده‌های خوب امتداد، توفیق زیارت قسمتمان شد. جایتان خالی بود وقتی مولایمان با همان صلابت همیشگی‌اش، ما را «افسر جوان جنگ نرم» خواند و «حرکت‌های خودجوش‌«مان را ستود. و چقدر سخت است باور اینکه تنها چند ماه پس از این دیدار، جادة پشتیبانی از این خاکریز جنگ نرم، خراب شد و نخست «امتداد گویا» و «سامانة بی‌سیم‌چی» از کار افتاد و ماندیم در این کانال کمیل و محاصره‌ای که باید می‌شکست و شکست و نشکست و شکست و نشکست و...
اعتراض‌ها و فریادهایتان را شنیدیم و جز سکوت پاسخی برای آن نداشتیم. در برابر محبت‌هایتان دستمان خالی است و چشمانمان هنوز نیازمند نگاه‌های خریدارانه‌تان به نوشته‌های دوستانی است که واقعا مخلصانه قلم می‌زنند و انگیزه‌ای ندارند جز رضایت شهدا و امام شهدا و مولایشان سیدعلی.
باید سپاسگزار باشیم از مسئولانی که در این مدت، توفیق برای شهدا نوشتن را برایمان رقم زدند و جدّا خالصانه از اعطای امکانات دریغ نورزیدند؛ از سردار سیدمحمد باقرزاده، رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس؛ حاج‌حسین یکتا و بعدتر جواد تاجیک که دبیری ستاد مرکزی راهیان نور را عهده‌دار است؛ سردار خادمی که همین روزهای نیمة خرداد، به امام شهدا و رفقای شهیدش پیوست؛ و دوستان و نویسندگانی که از ابتدای راه امتداد، همراهی‌مان کردند؛ و در نهایت خوانندگان عزیز و بی‌نظیری که مشوق ما بودند در قلم زدن و قدم زدن با شهدای دیروز و امروز.
غلط‌ها و اشتباهات تایپی و محتوایی‌مان را بر ما ببخشید. بگذارید به حساب دست‌تنها بودن‌مان و شتابمان برای زودتر رساندن مجله به دست‌ها و چشم‌های تشنه‌تان.
مدتی هم کاغذهای امتداد زرق و برق گرفته بود، که باب میل قریب به اتفاق شما نبود؛ اما باور کنید تنها صفحات مجله بود که به زرق و رنگ آغشته شد، خودمان هنوز خاکی هستیم و اگر اقتضای زمانه نبود، لباس‌های خاکی یادگاری بچه‌های جبهه را هرگز از تن به در نمی‌کردیم.
تا دیدار بعد ـ یا حسین
کلیة ابزارهای ارتباطی فعلی، از قبیل تلفن‌ها، سامانة پیامک، صندوق پستی و پایگاه اینترنتی، کماکان در خدمت فرهنگ جهاد و شهادت خواهد بود. اما برای پی‌گیری امور نشریة امتداد، شماره‌ها و سامانه‌های جدید اعلام خواهد شد.


90/4/11::: 1:12 ع
نظر()
  

تقدیر ازحاج یزدان ناصری در دومین همایش بزرگ خانه مداحان اهل بیت کشورذاکر دلسوخته حاج یزدان ناصری 

 در دومین همایش بزرگ خانه مداحان اهل بیت رسول الله (ص) از 16 چهره ماندگار و زنده یادان جامعه مداحی کشور تجلیل شد.

در مراسم دومین همایش بزرگ خانه مداحان اهل بیت رسول الله (ص) که با حضور جامعه مداحان سراسر کشور و همچنین محمد باقر قالیباف شهردار تهران، رییس سازمان تبلیغات اسلامی، محمدحسن غفوری فر نماینده مردم تهران، حجت الاسلام راشد یزدی، در محل سالن همایش های برج میلاد برگزار شد از چهره‌های ماندگار، نخبگان، و زنده یادان جامعه مداحی کشور تجلیل به عمل آمد که در بین آنها ذاکر جوان و دلسوخته شهرمان حاج یزدان ناصری نیز حضور داشت.

در ادامه این مراسم پس از مداحی حاج داوود علیزاده از مداحان مشهور استان اردبیل و حاج مهدی خادم آذریان از مداحان مشهور استان آذربایجان شرقی و همچنین ذکر مصیبت توسط حاج محسن طاهری و با حضور پیشکسوتان و پیرغلامان از زنده یاد حاج حسن محمدی ملقب به دولابی، مرحوم حاج احمد شمشیری،‌مرحوم حاج احمد صالح، مرحوم حاج حسین بهاری، زنده یاد حاج محمد تقی طاهری و حاج علی اکبر محبی تجلیل شد و به بازماندگان آنها لوح و عبای مداحی اهدا شد.

همچنین در این مراسم از حاج جواد ملک متشرعی، حاج اکبر کاظمی، حاج محمد موسوی سوجاسی، حاج غلامرضا سازگار، حاج غلامعلی سماواتی،‌حاج علی انسانی، حاج منصور ارضی، حاج علیرضا ترابی، حاج اکبر بازوبند و حاج ماشاالله عابدی به عنوان چهره‌های ماندگار جامعه مداحی تجلیل شد.

در ادامه این مراسم پس از ارائه گزارش یکسال و نیم فعالیت خانه مداحان اهل بیت رسول الله توسط مصطفی خرسندی عضو هیات مدیره خانه مداحان، عبای مداحی به حسن غفوری فرد که عضو هیات مدیره خانه مداحان اهل بیت و از پیشکسوتان جامعه مداحی است، اهدا شد.

 شایان ذکر است حاج یزدان ناصری از متواضع ترین‘با اخلاص ترین و خوش نفس ترین ذاکرین اهل بیت در کرمانشاه و حتی در کشور است که بسیاری از جوانان و دلسوختگان اهل بیت در کرمانشاه هر هفته میهمان قرائت حدیث کسایی که با نفس گرم او در شب های یکشنبه برگزار می شود هستند.

 ما نیز به نوبه خود کسب این افتخار بزرگ معنویی را به حاج یزدان عزیز و دوست داشتنی تبریک و تهنیت عرض نموده و برای وی و خانواده محترمشان آرزوی تندرستی و موفقیت داریم. 

نشسته از راست به چپ نفر پنجم:حاج یزدان ناصریدومین همایش مداحان سراسر کشور خرداد90


90/4/2::: 11:43 ص
نظر()
  
  

در سالروز آزادسازی خرمشهر –روز مقاومت و پیروزی-گروه کوهنوردی هیئت رزمندگان اسلام( شمال کرمانشاه) به ارتفاعات کوه پراو صعود نمودند. 

گروه کوهنوردی هیئت رزمندگان اسلام شمال کرمانشاه 

سردار بسیجی حاج محمد طالبی"مسئول هیئت رزمندگان اسلام شمال کرمانشاه" که سرپرستی این گروه کوهنوردی را برعهده دارد طی گفتگویی عنوان داشت:هدف این صعود تجدید میثاق دوباره با آرمان های شهدا‘جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس‘ بالاخص حماسه سازان فتح خرمشهر است. 

  وی با اشاره به دلاورمردی های رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی بیان داشت: رزمندگان اسلام در 8 سال دفاع مقدس و بخصوص در عملیات بیت المقدس با تکیه بر قدرت لایزال الهی توانستند دشمن را از جهات مختلف مورد حمله قرار داده و یکی از بزرگترین عملیات های نظامی معاصر را رقم بزنند . 

 سردار طالبی گفت: فتح خرمشهر نشانه ظهور قدرت هوشمند و مومنانه ملت ایران بود که بخوبی مسیر خود را برای تعیین اهداف درخشان آینده روشن کرد. 

 وی تکریم مقام شامخ شهدا را وظیفه و ضرورتی اجتناب ناپذیر عنوان و اعلام کرد: تجلیل از شهدا و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، ضامن بقای انقلاب اسلامی است و حضور امروز ایران اسلامی بر قلل رفیع عزت و سربلندی، مرهون خون پاک شهداست. 

 مسئول هیئت رزمندگان اسلام شمال کرمانشاه تأکید کرد: مسئولین باید قدر این فرصتهای خدمت به مردم را که به برکت و حرمت خون شهدا نصیبشان شده است ، بدانند و شکرگزار این نعمت باشند و در راه خدمت به مردمی که عزیزترین فرزندان خود را تقدیم انقلاب کردند از هیچ کوششی دریغ نکنند. 

 این فرمانده دوران دفاع مقدس شهدای انقلاب و دفاع مقدس را انسانهای پاک و مخلصی ذکر کرد که با شناخت مناسب از حضرت امام و اهداف والای آن امام راحل با لبیک به فرمان حضرت امام (ره) به جبهه های حق علیه باطل شتافتند و با ایثار جان خود در حفظ آرمانهای نظام و انقلاب عزت، جاودانگی و امنیت را برای ما به ارمغان آوردند. 

وی با تاکید به قدردانی و حفظ خون شهدا و آرمان های انقلاب اسلامی، تصریح کرد: باید با تمام وجود از آرمان های امام راحل، خون شهدا و اطاعت از ولی فقیه و همچنین گسترش فرهنگ شهادت و ولایت مداری کوچکترین کوتاهی را نداشته باشیم که اگر این گونه بود شهدا از ما نخواهند گذشت و دشمنان هم در صدد چنین موقعیتی هستند. 

 حاج محمد طالبی در پایان تصریح کرد:امروز دشمن در جبهه دیگری برای کمرنگ کردن و یا از بین بردن آرمان شهدا در قالب هایی از جمله تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی وارد صحنه شده و باید با ولایت مداری، بصیرت و آگاهی در مقابل توطئه های آنها ایستاد. 

 شایان ذکر است اعضای این گروه کوهنوردی که به ارتفاعات پراو صعود نمودند عبارت است از: حاج حمید شاه محمدی‘ حمید پروینی‘ حمید خسروی‘حسین قباد‘ حسین بهرامی‘ ارسلان جلیلی‘محمدامیر طالبی‘محمدامیریان‘یزدان دستمزد‘علی امجدیان و... می باشند.

                        گروه کوهنوردی هیئت رزمندگان اسلام شمال کرمانشاه

                        گروه کوهنوردی هیئت رزمندگان اسلام شمال کرمانشاه


90/3/17::: 3:24 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >