دکترعربیان استاندارالبرز درحرکتی ارزشمند،صبح روز پنجشنبه به همراه حاج محمد طالبی از فرماندهان پرافتخاراستان کرمانشاه دردوران دفاع مقدس وبرخی ازمسئولان استانداری،با حضوردرمنزل شهیدان فهمیدهازخانواده ایشان به ویژه پدرومادرشهید داود وحسین فهمیده،تجلیل کرد.
به گزارش مهر تابان، دکترعربیان استاندارالبرز درحرکتی ارزشمند،صبحروز پنج شنبه به همراه حاج محمد طالبی از فرماندهان پرافتخاراستان کرمانشاهدر دوران دفاع مقدس وبرخی ازمسئولان استانداری،با حضوردرمنزل شهیدانفهمیده ازخانواده ایشان به ویژه پدرومادرشهید داود وحسین فهمیده،تجلیل کرد.
درابتدایاین دیدار،پدرشهیدان فهمیده با اشاره به ضرورت نشرفرهنگ جهاد ومقاومتدرجامعه، ابراز امیدواری کرد پس ازانتصاب دکترعربیان به سمت استاندار جدیدالبرز،رویکردی موثرتردرجهت پاسداشت ارزشهای انقلاب اسلامی و دوران دفاعمقدس دراین استان،شکل گیرد.
دکترعربیان نیز دراین دیدار ضمن تجلیلازخانواده شهیدان فهمیده وتاکید برلزوم گسترش ارزش های والای انسانی کهدرجنگ تحمیلی به اوج رسید افزود،تبعیت پذیری ازولایت،اقدام به هنگام ودگرخواهی ازجمله خصوصیات شهید حسین فهمیده بود که ایشان را به عنوان الگودرتقویم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، جاودانه ساخت.
وی سپس بااشاره به لزوم تبیین دقیق وصحیح دستاوردهای دوران دفاع مقدس گفت،بیشازهرچیز باید تلاش شود تا راه و رسم شهیدان گرانقدرانقلاب اسلامی درجامعهشناسانده شود.
حاج محمد طالبی ازفرماندهان دوران جنگ که ازسوی رهبرمعظم انقلاب به وی نشان ایثاراهدا شده است نیزدراین دیداربا اشاره به اینکه خواست نسل جوان جامعه برای شناخت دقیق ارزشهای دفاع مقدس گفت،باید تلاششود تا ابعاد مختلف این حماسه بزرگ و تاریخی در اختیار نسل جدید و نسل هایآینده قرار گیرد.درپایان این دیدارپدرومادرشهیدان فهمیده برای استاندارجدید البرز آرزوی توفیق کردند
.
مشخصات شهید:
شهید علی محمد یکی از شهدای افغانی هشت سال دفاع مقدس ایران
.
ما در اهواز بودیم، در زاغه شهید رستم پور. حدود چهل و پنج روز را در آنجا سپری کردیم. یادم نمیرود شبهایی که رزمندگان اسلام برای آزادی خرمشهر وارد نبرد شده بودند، و ما صبح تا شب و شب تا صبح کامیونها را اسلحه و مهمات بار میزدیم.
شبهای بسیار سختی بود، مخصوصا وقتی که طوفان شن آغاز میشد و ماسههای بادی را به سر و صورت ما میکوبید و مثل باران به چشمهای ما میخورد، شهید علی محمد فریاد میزد«سربازان امام زمان، بیایید بیرون و اسلحه و مهمات بار بزنید»
ولی هیچکس جرئت نداشت که بیرون شود. مگر کسانی که عینکهای مخصوص داشتند. ولی شهید علی محمد بدون عینک کار میکرد و فریاد میزد: « آی سربازان امام زمان، رزمندگان اسلام را یاری کنید» علی محمد آنشب تا صبح به تنهایی مهمات بار زد و هنگام صبح که چشمانش از دید مانده بود و مثل کاسه خون شده بود را بست و فرمانده ما او را برای درمان به بیمارستان کاخ اهواز برد. شهید علی محمد تکیه کلامش یا ابوالفضل بود و ارادتی عجیبی به حضرت ابوالفضل داشت.
علی محمد وقتی بر اثر انفجار نارنجک شهید شد هر دو دستش قطع شده بود. واقعاً او به حضرت ابوالفضل اقتدا کرده بود و مثل مقتدایش با دستان قطع شده به دیدار معبودش شتافت.
"حجت الاسلام واحدی همرزم شهید علی محمد، مجله ی شماره 74 پنجره"
آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد... کاش میامد و از دور تماشا میکرد...
همیشه "دوست داشتن"ها همراه بوده با "سوختن".. "سوختن"هایی که در نهایت تلخی به شیرینی خاصی میرسه که طعمش تمام عمر یادت میمونه..
من یکی که تو این "دوست داشتن"هام کلی سوختم.
به نظر من "دوست داشتن" یعنی "سوختن از روی دل".. برای همین:
عشق یعنی سوختن...
وحقیقت یعنی همین...
و اما سوختن با ارزش چه سوختنی است!؟ ان قدر با بدبختی هایم ساختم تا سوختم درسته که سوختم ولی باز ساختم این بار با خوشبختی ساختم وقتی با خوشبختی ساختم دیگر نسوختم و شدم یک پروانه ی زیبا آن قدر گل ها رو بوییدم تا فهمیدم زندگی چیست آن قدر به طبیعت خدا فکر کردم تا فهمیدم زندگی چیست خودم را پروانه ای فرض کردم که به دور گل می چرخد و در نهایت لذت به سر می برد سوختنم بهانه ایی شد برای پروانه شدنم.....