بسم رب الحسین(ع(
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک؛
اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله؛ اللهم العنهم جمیعا.
از عاشورا زیاد می گوییم و زیاد مینویسیم و همه اش هم یک چیز و تکرار و تکرار و ...
اما تا حالا پرسیدیم از خودمان که چرا عاشورا؟ چرا امام حسین؟ چرا یزید نه؟ چرا شمر نه؟ و خیلی چراهای دیگر...
باورکنید وقتی به عاشورا و چرایی آن فکر می کنم خود به خود اشک از چشمانم جاری می شود ولی وقتی مرثیه و روضه و مدح و ... می شنوم هر چه هم زور می زنم، اشکی بیرون نمی آید و حس می کنم اشکم را که به سختی تقلا می کند در زندان اشکدان باقی بماند. می دانید چرا؟
چون اشکهای من به من می گویند که امام حسین(ع) کشته نشد که من به تعداد تیرهای رفته در بدنش گریه کنم... به تاختن اسب بر بدنش گریه کنم... من بر زخمهای عباس و مصیبتهای زینب نیز نمی گریم... من به حال مردمی که آن زمان می زیستند می گریم که امامشان را درک نکردند مرده در دنیا زیستند و یاد سخن رسول الله می افتم:"هرکس امام زمانش را نشناسد و بمیرد گویی در عصر جاهلیت مرده است" که مصداقش همان مردم بودند و به آن می گریم. چه شد بعد از پنجاه سال از فوت پیامبر بزرگوارمان این مصیبت پیش آمد؟ کجا بودند فاتحان مکه که لرزه بر اندام بوسفیانها انداخته بودند؟ چه گذشت بر مردم دینمدار! ولایتمدار! آن عصر که جان فدای رهبرشان می کردند؟ مگر احد یادشان رفته بود؟ چه شد فریاد این عمار! امام حسین در کربلا ماند؟ و به گوش مدینه نشینان نرسید؟ تیرهایی که بر بدن امام رفت را چه کسانی شلیک کردند؟ آیا آنانی که در صحنه نبرد پیمان نبرد بسته بودند یا آن کسانی که در مدینه بودند و لبیک نگفتند؟...
من بر اینها می گریم که مردمی که در طی چند سال اندک اکثرا باسواد شده بودند، متمدن شده بودند، دارای مکنت شده بودند و ... چطور شد امامشان را نشناختند؟ حالا که نشناختند! چرا سر از بدنش جدا کردند؟ چرا بر فرزندانش رحم نکردند؟ انسان به هر مرحله پستی هم رسیده باشد لااقل به بچه، آن هم یتیم رحم میکند! چه بر سر رقیه و رقیه ها آمد...
چکیده کلام: چه شد مردمی که سعادتمندترین مردم عصرشان بودند به یکباره بدعاقب ترین شدند؟
دعای رهبرعزیزم امام خامنه ای (روحی فداه) را شب عاشورا به یاد می آورم: پروردگارا بدعاقبتی کسانی که انسان فکر نمیکرد بدعاقبت بشوند، دل آدم را میلرزاند، ما را بد عاقبت نکن!
وقتی این جمله را شنیدم یاد دعاهای امام سجاد(ع) افتادم. بابا امام که دیگر معصوم بود... او دیگر استغفار و استغاثه برای چه؟ الا بذکرالله تطمئن القلوب! اطمینان قلب! چگونه قلوب اطمینان می یابند؟فرق می کند بین امام و من مسکین و مستکین... امام مستقیم به منبع وصل است و من باید دنبال واسطه باشم و به او توسل جویم! اگر این واسطه رادرست درنیابم به ورطه گمراهی دره شیطان سقوط می کنم!
مردم کوفه که با امام جنگیدند و مردم مدینه که فقط در مدینه ماندند و دعا کردند! فقط راه سعادتشان را درست تشخیص نداده بودند، همین! چه گمراهی بزرگتر از این که بزرگترین مصیبت بشریت را برای همه به میراث گذاشتند!...
اگر درست بنگریم ریشه همه این مصیبت ها به همان سقیفه معروف بر می گردد... قدرت طلبی آل قدرت در حالی که آل الله غرق در مصیبت عظیم بشری بودند...
بیست و پنج سال گذشت و در این مدت آب از آب تکان نخورد و مردم باز به رفاه و قدرت ابن الوقتی شان فکر می کردند نه عاقبت به خیری!... صفین! حکمیت! مردم گول چه چیزی را خورده اند؟ معاویه مسلمان و قرآن خوان شده است؟ قرآّن ناطق چه می شود؟ مگر خود به رهبری اش رو نیاورده اند؟ پس حکمیت چه معنا می یابد؟... علی (ع) ضربه ای فرق مبارکش را می شکافد... عده ای می گویند: علی در مسجد چه می کرد که ضربه بخورد؟... " باور کنید اینها همه، تاریخ است نه احساسات بنده"
مدینه! به سمت حج! حج ناتمام! مسلم مهمان کوفه! مهمان کشی! کربلا! عطش! عطش اسلام! عاشورا...
و این چنین اسلام با قربانی دادن زنده می شود...
خدایا بعد از هزارو چهارصدسال دوباره حرف از حکمیت می زنند! خداوندا عده ای باز به رسم جاهلیت حرف از برتری قریش میزنند! در جایی که امام خود قریشی است! یعنی دوباره اسلام در حال مرگ است... یا تاریخ دروغ می گوید؟ و یا اینکه عده ای هنوز تاریخ را نخوانده اند؟ یا نه خوانده اند و درک نکرده اند؟... آیا ممکن است خداوند ما را نیز مثل مسلمانان صدراسلام امتحان کند؟ آیا ما نیز قرار است اماممان را تنها بگذاریم؟ قرار است صرفا به دعاهایمان اکتفا کنیم؟
چه کسانی به سعادت می رسند؟ چه کسانی ثابت قدم می مانند؟ چه می شود که انسان می لغزد؟
کافی است به خودمان بنگریم و ببینیم منشأ و مبنای عمل ما چیست؟ هوای نفس و منافعمان؟... یا رضای خدا حتی اگر منافی با منافع این دنیایمان باشد...
آیا وقتی می گوییم: اللهم اجعلنا من المستشهدین بین یدیه! واقعا تا پای شهادت می رویم؟ یا نه! اماممان باید دنبال فاتحان خیبر و والفجرها بگردد یا فریاد بزند: أین عمار؟
-:- امام علی (ع) : چون روایتى را شنیدید، آن را بفهمید و عمل کنید، نه بشنوید و نقل کنید، زیرا راویان علم فراوان، و عمل کنندگان آن اندکند. (حکمت 98 نهج البلاغه)
تهیه کننده: هوشنگ ولینسب